به گزارش سرویس سياسي
تفتان ما،
پرونده ویژه «دادستان انقلاب»/ هاجر تذری: یکی از شاخصترین شخصیتهایی که نقشی موثر در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ آن در سال های ابتدایی داشتند، «سید اسدالله لاجوردی» است.
او که ازجمله انقلابیون با سابقه محسوب میشود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در آغاز دهه 60 -که شاید بتوان آن را ملتهبترین دوران 4 دهه اخیر دانست- یکی از حساسترین مناصب نظام یعنی دادستانی انقلاب مرکز (تهران) را برعهده داشت.
لاجوردی به واسطه حضور در این مسئولیت و نیز سابقه برخورد با گروهکها به ویژه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از سالها قبل از پیروزی انقلاب و البته روحیات و منش انقلابی خود، مورد بیشترین هجمههای ضدانقلاب قرار داشت؛ به گونهای که هنوز پس از گذشت 2دهه از شهادت وی (اول شهریور 77) دشمنانش او را رها نمیکنند. استفاده از القابی نظیر جلاد، قصاب و خونریز خصوصا از سوی باقیماندگان منافقین در خارج از کشور نشان دهنده عمق کینه آنها از «آقای دادستان» است.
«مرد پولادین انقلاب» اما تا آخر عمر بر همان سبک و سیاق انقلابیاش ماند و تا جایی که توانست - آنگونه که اعتقاد داشت- خدمت کرد و تا وقتی بر مسند قدرت بود، به سفارش هیچ فردی (حتی مقام بالاتر از خود) درباره هیچ متهمی وقعی ننهاد.
گروه سیاسی خبرگزاری فارس، در چهل سالگی انقلاب اسلامی، در پرونده ای ویژه با عنوان «دادستان انقلاب» به بررسی نقش و جایگاه «سید اسدالله لاجوردی» در جریان مبارزات و تثبیت نظام جمهوری اسلامی خواهد پرداخت؛ مردی که بسیاری معتقدند ازجمله موثرترین افراد در عبور دادن این انقلاب از دل طوفانها بود.
پیش از شروع، ذکر دو نکته ضروری است:
اول: سعی کردیم در این گزارشها و گفتگوها -که برخی از آنها برای اولین بار در فضای رسانهای کشور منتشر میشود- روایتی صادقانه از کارنامه سید اسدالله لاجوردی ارائه دهیم تا مخاطب -بخصوص نسل جوان که شاید آشنایی کمتری با شخصیتهای نسل اول انقلاب دارند- با چهره واقعی او آشنا شوند.
دوم: در این پرونده تلاش کردیم تا از همه طیفها –خصوصاً مخالفین لاجوردی- دعوت به گفتگو کنیم و به بیان علل مخالفتهای لاجوردی با آنها و بالعکس بپردازیم ولی متاسفانه علی رغم پیگیریهای متعدد، برخی از آنها حاضر به انجام گفتگو نشدند و برخی دیگر نیز اظهار نظر را به زمانی دیگر موکول کردند. برای همین ما تنها میتوانیم به گفتههای سابق برخی از این آقایان و اظهارات گذشتهشان در این خصوص استناد کنیم.
به هرحال گروه سیاسی خبرگزاری فارس اعلام میدارد چنانچه در خلال انتشار این پرونده -و یا حتی پس از آن- افرادی تمایل به صحبت داشتند، خصوصا آنها که در جریان گفتگوها و گزارشها نامی از آنها برده خواهد شد، با کمال میل این فضا در اختیار آنها قرار خواهد گرفت.
امیدواریم همه مسئولین و نقشآفرینان این نظام که در دهههای قبل مسئولیتهای مهمی برعهده داشتند و گاهاً تنها افراد مطلع از برخی نقاط تاریک و مبهم در جریان انقلاب اسلامی هستند، ملاحظات خود را کنار گذاشته و پاسخگوی نسلهای جوان جهت تنویر افکار عمومی باشند چراکه برخی از آنها در سالهای گذشته از میان ما رفتند و بسیاری از ناگفتههای انقلاب را هم با خود بردند؛ بدون اینکه در گفتگویی شرکت کنند و یا کتاب خاطراتی از خود به جای بگذارند.
سیمای پیش از انقلاب لاجوردی
* اسدالله فرزند علی اکبر
سال 1314 سال وقوع اتفاقات تاریخی مهمی در ایران بود، تغییر تاریخ رسمی کشور به «هجری شمسی» و ممنوعیت به کار بردن ماه های قمری، اجباری شدن کلاه شاپو، تغییر شکل لباس در قالب متحدالشکل کردن افراد، محدودیت برگزاری مجالس ترحیم در مساجد و قیام مسجد گوهرشاد در اعتراض به مسئله کشف حجاب.
در همین سال و در یکی از محلات جنوبی شهر تهران کودکی از پدری چوب فروش متولد شد که سالهای بعد نقش مهمی در سپهر مبارزاتی علیه رژیم محمدرضا پهلوی و بعد از آن در تثبیت انقلاب اسلامی در دهه60 ایفا کرد.
«سید علی اکبر لاجوردی» و «قمر خانم قائم الصباح» نام پسر را «اسدالله» گذاشتند.
سید اسدالله لاجوردی در سال 1320 و همزمان با خلع رضاشاه و تبعید او به جزیره موریس، در یکی از مدارس تهران ثبت نام کرد. پس از 7 سال تحصیل، در سال 1327 وارد دبیرستان شد اما بعد از 2 سال به دلیل فقر مالی خانواده و به رغم علاقهای که به تحصیل داشت، مجبور به ترک دبیرستان شد.
او که با ترک تحصلی، به کار عمده فروشی چوب مشغول شده بود، به صورت همزمان دروس حوزوی را نیز نزد مرحوم شاهچراغی و مرحوم مرتضی لنکرانی آموخت.
کنارهگیری «سید اسدالله» از دبیرستان مقارن شد با اوج مبارزات آیتالله کاشانی و نهضت فداییان اسلام به رهبری [شهید] سید مجتبی نواب صفوی. دوران نوجوانی و جوانی او نیز در کوران حوادثی مانند ترور حاجیعلی رزم آرا [نخستوزیر] توسط فداییان اسلام، ملی شدن صنعت نفت، قیام سی تیر و سقوط دولت مصدق سپری شد.
* حضور در گروه شیعیان
«اسدالله» در جریان کار در بازار و بواسطه حضور در کلاسهای درس مرحوم شاهچراغی، با [شهید] حاج صادق امانی -که او نیز در این کلاسها شرکت میکرد- آشنا شد.
این آشنایی نهایتا به وصلت خانوادگی انجامید و صادق امانی با خواهر اسدالله لاجوردی ازدواج کرد. تداوم این دوستی، لاجوردی را به «گروه شیعیان» کشاند.
گروه شیعیان هر صبح جمعه در طبقه دوم ساختمانی واقع در جنب پارک شهر تشکیل جلسه میداد. احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر در دستور کارشان بود و سعی میکردند جامعه را از گرایش به جریانات غیردینی که در آن زمان به شدت فعال بودند، بازدارند.
اسدالله بادامچیان در کتاب اسطوره مقاومت در توضیح فعالیتهای این گروه میگوید:
«این جمعیت کارهایشان بر پایه امر به معروف و نهی از منکر بود و کارهای اجتماعی داشت؛ اعلامیه میداد و راجع به مضرات مثلا مشروبات الکلی، با استدلال از قرآن و احادیث و نکات بهداشتی و علمی، جزوه میداد. هر هفته، هر فرد از این جمعیت، گزارشی از کارهایش میداد که در این هفته با چند نفر صحبت کردم، چه کسانی را نمازخوان نمودم، چند نفر را به ترک کارهای زشت، از قبیل مشروب بازی و قمار بازی واداشتم و از این قبیل...»
یکی از دلایل تشکیل این گروه احساس سرخوردگی نیروهای مذهبی از مبارزه سیاسی پس از خانه نشین شدن آیتالله کاشانی بود.
* نخستین مواجهه با آیتالله خمینی
پس از فوت آیتالله العظمی بروجردی مرجع بزرگ شیعیان، نخستین مواجهه جدی آیتالله خمینی(ره) با رژیم شاهنشاهی در مخالفت با طرح «لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» نمود یافت، براساس این لایحه -که در 16 مهر 1341 تصویب شده بود- واژه اسلام از شرایط انتخاب شوندگان مجلس حذف شد و مراسم تحلیف به جای قرآن کریم، با هر کتاب آسمانی دیگری نیز قابل اجرا بود.
آیتالله خمینی در واکنش به این مساله طی تلگرافی به شاه، «شرایط لایحه را موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین» دانست و خواستار حذف مطالب خلاف دین اسلام از برنامههای دولتی شد.
(صحیفه نور ص 37)
رژیم در پی اعتراضات مراجع و روحانیون و متدینین، قول داد این لایحه را لغو کند اما بر خلاف وعدهها عملی برای لغو آن انجام نداد.