۰

معلم شهیدی که نمک روی زخمش ریختند

مقابله شهید محمدصالح اسماعیلی با گروهک های ضد انقلاب بر آنها گران آمد و آنها محمدصالح را دستگیر و مدتی زندانی کردند. ضد انقلاب شهید اسماعیلی را آماج شکنجه های وحشیانه خود قرار دادند؛ به طوریکه ماهیچه های پایش را شکافتند و روی زخمش نمک ریختند و ناخن هایش را کشیدند و از درخت آویزانش کردند، تا شاید به حرف بیاید، ولی شهید اسماعیلی همچنان مقاومت می کرد.
به گزارش سرویس اجتماعي  تفتان ما، به نقل از پیشمرگ روح الله، شهید محمدصالح اسماعیلی در اولین روز از مهرماه سال 1322 در روستای ماموخ از توابع حسین آباد شهرستان سنندج دیده به جهان گشود. کودکی اش را در محیط پاک و باصفای روستا سپری کرد و تحصیلات ابتدایی اش را در همانجا به پایان رساند. محمدصالح به دلیل مشکلات مالی خانواده، از ادامه تحصیل باز ماند و از آن پس در کار کشاورزی به یاری پدر شتافت.
 
محمدصالح بعدها در اداره آموزش و پروش استان به عنوان سرایدار کاخ جوانان سنندج استخدام شد. اما از آنجا که روحیه او با برنامه ها و فعالیت های بی بند و بار کاخ جوانان، سازگار نبود، انتقال به محل دیگری را برای ادامه خدمت درخواست کرد و بعد از آن به اداره تربیت بدنی منتقل شد.
 
شهید اسماعیلی با آغاز قیام ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره)، به رود پرخروش ملت پیوست و با حضور فعال در صفوف مردم و راهپیمایی خیابانی، دین خود را به انقلاب اسلامی ادا کرد.
 
پس از پیروزی انقلاب و شکل گیری نظام اسلامی، تحرکات موذیانه گروهک های ضدانقلاب در برخی نقاط کشور و از جمله کردستان آغاز شد و مردم این خطه از توطئه های مزدوران بیگانه بی نصیب نماندند. باورهای عمیق دینی و علاقه این شهید به انقلاب اسلامی و ارزش های آن، او را رویاروی دشمنان انقلاب و نظام اسلامی قرار داد.
 
مقابله شهید اسماعیلی با گروهک های ضد انقلاب بر آنها گران آمد و آنها محمدصالح را دستگیر و مدتی زندانی کردند. حبس ایشان در این مدت با فصل زمستان مصادف بود. آنها برای اینکه از محمد صالح اعتراف بگیرند، یکبار در هوای سرد زمستان، او را داخل حوض آب انداختند، بطوریکه بدن محمدصالح از شدت سرما یخ زده بود و عذاب می کشید، اما مقاومت او شکسته نشد و کلمه ای بر زبان نیاورد. ضد انقلاب به ناچار او را از سنندج به روستای کیلانه منتقل کرد و همچنان آماج شکنجه های وحشیانه قرار داد. ماهیچه های پایش را شکافتند و داخل زخمش نمک ریختند، ناخن هایش را کشیدند و از درخت آویزانش کردند، تا شاید به حرف بیاید و اطلاعاتی به آنها بدهد، ولی او همچنان مقاومت می کرد.
 
پس از آنکه دشمن از مقاومت محمدصالح مستأصل شد، اعلام کرد که محمد صالح یا اعدام می شود و یا در قبال دریافت پول آزادش می کنیم. خانواده شهید با فروختن منزل مسکونی خود، وجه تعیین شده از سوی ضد انقلاب را تأمین و محمدصالح را از چنگال مزدوران اجنبی آزاد کردند.
 
شهید اسماعیلی که تازه از عمق جان با ماهیت پلید این محاربان آشنا شده بود، بعد از آزادی، با عزمی راسختر به مبارزه خویش علیه آنان ادامه داد و با عضویت در سازمان پیشمرگان مسلمان کرد، وارد مرحله جدیدی از مبارزه شد. اراده راسخ محمدصالح در این مبارزه بی امان، دشمنان او را به تنگ آورده بود و خشم آنان را بیش از پیش علیه خود برانگیخته بود. سرانجام نیز گروهک های ضد انقلاب برای از میان برداشتن این مجاهد فی سبیل الله، زبوبانه به ترور متوسل شدند و بعد از یک بار ترور نافرجام، عاقبت در روز دوازدهم خرداد ماه سال 1362 ایشان را در نزدیکی خانه اش ناجوانمردانه به شهادت رساندند.
 
خاطره ای از خانم سعادت امام قلی ـ همسر شهید ـ :
 
همسرم هر وقت حقوقش را می گرفت، به بازار می رفت و مقداری لوازم خوراکی می خرید و به یکی از محله های قدیمی سنندج که ساکنینش مردمی زحمتکش و مستضعف بودند می رفت و آن جیره غذایی را بین چند خانواده محروم و بی بضاعت تقسیم می کرد. یک بار به او گفتم: محمدصالح بذل و بخشش هم حدی دارد. تو به زحمت می توانی خانواده خودت را اداره کنی، آنوقت بیشتر حقوقت را به این و آن می بخشی! کمی هم رعایت حال ما را بکن. در جوابم گفت: ما نباید از انفاق کردن بترسیم. مهم این است که بتوانیم دل این نیازمندان را شاد کنیم. خداوند ارحم الراحمین است.
انتهای پیام/
سه شنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۵۱
کد مطلب: 431249
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *