۰

ارتباط پنهانی زن شوهر دار با مرد غریبه

با دیدن پیامک های زشت و زننده ای که بین شیرین و آن مرد غریبه رد و بدل شده بود نتوانستم خودم را کنترل کنم تا جایی که به شدت شیرین را کتک زدم.
به گزارش سرویس حوادث تفتان ما، به نقل از خراسان، وقتی ماجرای ارتباط همسرم را با آن مرد غریبه، برای مادرم بازگو کردم او سرزنشم نکرد و تنها اشک ریخت. نیازی به سخن گفتن مادرم نبود چرا که من در میان مرواریدهای صورتش پاسخ هایم را پیدا می کردم.
 
گویی او 10 سال قبل چنین روزهایی را به وضوح می دید؛ آن زمان که می گفت: پسرم عشق های خیابانی هیجاناتی زودگذر است که پایان خوشی ندارد اما ...
 
جوان 30 ساله با بیان این مطالب به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: من مقصر اصلی ماجرای خیانت های همسرم هستم چرا که از ابتدا به اختلافات فرهنگی و طبقاتی توجه نکردم و از همه مهم تر زندگی ام را براساس پایه های لرزان یک دوستی خیابانی بنا کردم.
 
روزی که عاشق «شیرین» شدم 18 سال بیشتر نداشتم؛ آن روز با شماره تلفن منزل دوستم تماس گرفتم که خواهرش تلفن را پاسخ داد؛ از آن لحظه به بعد دیگر نتوانستم صدای شیرین را فراموش کنم به همین دلیل هرگاه احساس می کردم رحیم در منزلشان حضور ندارد، بلافاصله به خانه آن ها زنگ می زدم تا صدای شیرین را بشنوم؛
 
این گونه بود که دوستی من و شیرین آغاز شد و ارتباطات تلفنی ما به دیدارهای خیابانی کشید. ملاقات های حضوری ما هر روز بیشتر می شد تا این که موضوع ازدواج با او را در خانه مطرح کردم اما وقتی مادرم در جریان دوستی خیابانی ما قرار گرفت به شدت مخالفت کرد و مرا مورد سرزنش قرار داد.
 
مادرم ساعت ها مرا نصیحت می‌کرد که این ازدواج عاقبتی ندارد اما من در اوج هیجانات روحی دوران جوانی بودم و این حرف ها را هیچ وقت نمی شنیدم.
 
دوستی من و شیرین 2 سال ادامه یافت تا این که مادرم با چشمانی اشک آلود دست از مخالفت برداشت و ما با هم ازدواج کردیم.
 
شیرین در 7 سالگی پدرش را از دست داده بود و با مادر معتادش زندگی می کرد. تفاوت های فرهنگی و اخلاقی ما بسیار بود ولی من توجهی به آن ها نمی کردم. 10 سال از زندگی پر فراز و نشیب ما گذشت و درحالی که صاحب 2 فرزند شده بودیم حادثه ای رخ داد که زندگی ام رو به نابودی رفت.
 
اگرچه من به شیرین علاقه مند بودم ولی با دیدن آن صحنه ها تازه فهمیدم که چندین سال در خواب غفلت بوده ام.
 
حدود 8 ماه قبل وقتی به یک سفر کاری رفته بودم 2 روز زودتر از موعد مقرر به منزلم بازگشتم. اما با صحنه ای روبه رو شدم که باورش برایم سخت بود. دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد.
 
شیرین همه عکس های دو نفره ما را از اتاق جمع کرده بود؛ چند هدیه، کاغذهای کادو و کارت های تبریکی که بوی خیانت و بی وفایی می داد روی میز اتاق قرار داشت.
 
آن شب مدتی با هم مشاجره کردیم اما شیرین موضوع را توجیه کرد و با ابراز پشیمانی گفت: تو اصلا به من توجه نمی کردی، از محبت هایت بی نصیب بودم و تو تنها مرا برای خانه داری می خواستی!
 
تصمیم گرفتم از او جدا شوم ولی شرمندگی مقابل خانواده ام مانع از این تصمیم شد. دیگر به او ظن داشتم تا این که چند روز قبل دوباره با دیدن پیامک های زشت و زننده ای که بین او و آن مرد غریبه رد و بدل شده بود نتوانستم خودم را کنترل کنم تا جایی که به شدت شیرین را کتک زدم سپس خجالت زده مقابل مادرم نشستم تا اشک هایش را پاک کنم.
 
شیرین دوباره با آن مرد که دارای همسر و فرزند است، ارتباط داشت و ....
انتهای پیام/
چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۷
کد مطلب: 431413
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *