به گزارش سرویس سياسي
تفتان ما، رهبر انقلاب در دیدار با اساتید دانشگاه مطالب مهمی را بیان کردند که محور بیانات ایشان در این دیدار به شرح ذیل است.
محور بندی بیانات رهبری در دیدار با اساتید دانشگاه ها 29/03/95
یکی از وظایف دانایان و خردمندان و نخبگان یک کشور، نگاه به آینده است. ما میخواهیم بیست سال بعد چهجور ایرانی داشته باشیم، این مهم است. اگر دربارهی اقتصاد بحث میکنیم، دربارهی علم بحث میکنیم، دربارهی فنّاوری بحث میکنیم، دربارهی اخلاق و معرفت بحث میکنیم، هدف این است که معلوم باشد ما برای مقطع بیست سال بعد چهجور ایرانی را میخواهیم.
ایران آینده
این کسانی که امروز دانشجوی شما هستند، بیست سال بعد اینها رئیسجمهورند، وزیرند، نمایندهی مجلسند، مدیر فلان دستگاهند، یعنی کشور دست اینها است؛ شما میخواهید بیست سال بعد چه داشته باشید؟
اهمیت کار استادان و مسئولان دانشگاه
ایران مقتدر
ایران مستقل
ایران متدیّن
ایران ثروتمند؛
ایرانی برخوردار از عدالت، عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی، عدالت قضائی؛
ایرانی با یک حکومت مردمی؛ ایرانی با حکومتی پاک، جهادگر، دلسوز و پرهیزکار
ویژگی های مطلوب ایران بیست سال بعد
یا حتّی با بعضی از آنها مخالفیم؛ [یعنی] ایرانی میخواهیم که در آن رونق اقتصادی و رفاه اقتصادی باشد ولو بهصورت وابستهی به دیگران. البتّه چنین چیزی امکان هم ندارد و حالا [خود] این بحث دارد که کشوری که از لحاظ اقتصادی وابستهی به دیگران است امکان رفاه اقتصادی ندارد؛ بله، قلّههای ثروت در آنجاها به وجود میآید امّا اینکه کشور برخوردار از رفاه و آرامش فکری و اقتصادی باشد، چنین چیزی امکان ندارد.
رونق و رفاه اقتصادی با وابستگی امکان ندارد
تقریباً مثل الان- متّکی به نفت و خامفروشی؛ کشوری از لحاظ فرهنگی رها شده؛ کشوری مبتلا به گسستهای اجتماعی، گسستهای قومی، گسستهای دینی و مذهبی، گسستهای سیاسی؛ کشوری با حاکمیّت اشرافی، با قلّههای ثروت از قبیل آنچه در آمریکا وجود دارد
نتایج کشور تک محصول
در آمریکا طبق همین اخبار آشکار، هوا که گرم میشود، عدّهای از گرما میمیرند؛ خب از گرما که در خانهها کسی نمیمیرد؛ این یعنی بیخانمانی، یا وقتی سرما میشود از سرما کسان زیادی میمیرند -که آمارهایش گاهی از دستشان در میرود و گفته میشود و خیلی اوقات هم گفته نمیشود- این یعنی بیخانمانی. در کشوری با آن ثروت -آمریکا کشور ثروتمندی است- این معنایش این است که قلّههایی وجود دارد و در کنار این قلّهها درّههای بدبختی و نابسامانی و فقر و محرومیّت وجود دارد.
بی خانمانی در امریکا
آن انسان عالم، صبور، مجاهد فیسبیلالله، برای خدا کار بکن، که برای خودش کیسه ندوخته و کار را بلد است و وارد میدان میشود و شجاعانه انجام میدهد، کارآمدی کار او است. ما دنبال این هستیم. این کجا تربیت میشود؟ عمدتاً در دانشگاهها
کارآمدی را چه کسی [محقّق] میکند؟
پیشرفت علمی لازم است،
انضباط اخلاقی لازم است،
خویشتنداری دینی در محیط دانشگاه لازم است،
بصیرت سیاسی لازم است،
احساس هویّت و افتخار به هویّت لازم است.
الزامات دانشگاه ها
مسئلهای که بنده رویش تکیه میکنم، مسئلهی سرعت رشد است. در یکی از جلساتی که باز هم رؤسای دانشگاهها و اساتید بودند، بنده راجع به سرعت رشد و اینکه این سرعت کم شده، تذکّری دادم؛(۵) وزیر محترم به من نامه نوشتند که «نه، رشد ما ادامه دارد» و آمارهایی را هم ذکر کرده بودند. من میدانم رشد ادامه دارد؛ بحث من بر سر این نیست که ما رشد علمی نداریم؛ چرا، خب من دارم میبینم که داریم؛ بحث من بر سر سرعت این رشد است؛ سرعت ما کم شده. ما امروز احتیاج داریم به اینکه این رشد را سرعت ببخشیم. ببینید؛ مثلاً در یک مسابقهی اتومبیلرانی که همه دارند با سرعت ۲۵۰ یا ۳۰۰ حرکت میکنند، جنابعالی اگر در آن خطوط جلو باشی، [سرعتت] همان ۲۵۰ یا ۳۰۰ باشد عیبی ندارد؛ امّا اگر در آخر خط هستید، در قسمتهای عقب قرار دارید، دیگر سرعت ۲۵۰ به دردتان نمیخورد؛ اگر با [سرعت] ۲۵۰ و ۳۰۰ که آن جلویی دارد حرکت میکند شما هم حرکت بکنید، همیشه عقبید؛ باید سرعتت را زیاد کنی تا برسی جلو؛ وقتی جلو رسیدی، خیلی خب همگام با آنها پیش برو.
سرعت رشد علمی
استاد میتواند در زمینهی احساس هویّت در دل دانشجو تأثیر بگذارد تا احساس کند هویّت با ارزشی دارد و به آن افتخار بکند. اینکه استاد ما در داخل کلاس دل دانشجو را خالی کند و مدام بگوید «شما کوچکید، شما حقیرید، شما عقبماندهاید» خیانت است؛ این بیتعارف خیانت است. اینکه استاد ما دانشجوی نخبه را تشویق کند که «آقا! اینجا ماندهای چهکار کنی؟ بلند شو برو [خارج] استفاده کن!»، خب اینجا بهترین دانشگاههای کشور با هزینهی زیاد این دانشجو را آماده کردهاند، پرورش دادهاند؛ آنوقتیکه وقت استفاده و میوهچینیِ از این نهال با ارزش است، برود میوهاش را جای دیگر بدهد؟ این خیانت است.
خیانت اساتید
در جاهای دیگر، مردمسالاری در واقع حزبسالاری است. در غرب حزب هم بهمعنای یک مجموعه و شبکهی منتشره در مردم نیست؛ نه در آمریکا، نه در انگلیس، نه در جاهای دیگر. این را توجّه داشته باشید. در کشورهای غربی حزب یک کلوپ است؛ یک کلوپ سیاسی است، یک باشگاه است که یک مجموعهای از نخبگان آنجا جمع میشوند با شعارهایی، با سرمایهدارهایی، با مانند اینهایی، میتوانند مردم را با تبلیغات، در انتخابات جذب کنند؛ مردمسالاری بهمعنای واقعی نیست، اینجا -در کشور ما- مردمسالاری بهمعنای واقعی کلمه است، درعینحال با دین و با اسلام همراه است
حزب و انتخابات در غرب
ما چندین هزار دانشجو در خارج داریم، اگر این افتخار بود، آن دانشجو پامیشود میآید ایران. [البتّه] درسش را بخواند؛ بنده از رفتن دانشجو به خارج از کشور احساس وحشت نمیکنم، بارها هم گفتهام، برود درسش را بخواند، یاد بگیرد، بیاید برای کشورش مفید باشد. این کِی خواهد شد؟ آنوقتی که به ایرانی بودن افتخار کند، به انقلابی بودن افتخار کند. این احساس هویّت، معنایش این است.
رفتن دانشجو به خارج از کشور
آیا وظیفهاش این است که از آن گرایشی که با مبانی انقلاب مخالف است حمایت کند و با او همکاری کند؟ نه، این مطلقاً [درست نیست]؛ درست عکس مسئولیّت است. مسئولین دانشگاه اعمّ از مدیران، مدیران ارشد، مدیران وزارتی تا استاد که داخل کلاس است و با دانشجو روبهرو است، وظیفهشان این است که در این مجموعهی چالشی دانشگاه، سعی کنند این چالشها را هدایت کنند به سمت آن چیزهایی که به مبانی انقلاب منتهی میشود، به هدفهای انقلاب منتهی میشود؛ یعنی جوان را انقلابی بار بیاورند.
مسئولِ مدیریّت دانشگاه وظیفهاش چیست؟
مراقب باشید محیط دانشگاه یک جایگاهی نشود برای واگرایی از انقلاب و مفاهیم انقلاب و ارزشهای انقلاب، از تدیّن، از انقلابیگری، از یاد و نام امام بزرگوار؛ این جزو الزامات حتمی است. در دانشگاه ممکن است یک نفری یا یک جمعی، یک گرایشی داشته باشند که به تجزیهی کشور منتهی میشود -این هست، این واقعیّت دارد؛ البتّه شمایی که در دانشگاه هستید، [بدانید] در بعضی از دانشگاهها چنین چیزی هست؛ بنده خبر دارم- این گرایشها قابل تأیید نیست، قابل حمایت نیست. گرایشهایی وجود دارد که کشور را به سمت وابستگی سوق میدهد، باید با اینها همراهی نکرد؛ نمیخواهیم بگوییم با ضربوزور و کار امنیّتی و مانند اینها؛ نه، با همان کار خردمندانه، کار مدیرانه، کار طبیبانه بایستی با این قضایا برخورد کرد
نباید ها در دانشگاه ها
اوّلاً مسئولان آموزشعالی -چه بهداشت و درمان، چه وزارت علوم- نگذارند پژوهشگر و نوآور ناامید و خسته بشود، این خطر است. دیدید این آقایان آمدند صحبت کردند، با نشاط و با علاقه. این نشاط باید در کلّ مجموعهی پژوهشکدههای ما و جایگاههای پژوهشی و تحقیقی و محیطهای دانشگاهی سَیَلان(۱۱) داشته باشد، همه باید احساس امید بکنند؛ نگذارید ناامید بشوند، نگذارید خسته بشوند.
نگذارید پژوهشگر و نوآور ناامید و خسته بشود
در دیپلماسی علم -ارتباطات علمی، که بنده هم با آن موافقم- فریب نخوریم. ببینید یک نفری بهعنوان تاجر میآید مینشیند با یک اقتصاددان ما، با یک تاجر ما در مثلاً فلان رستوران یا فلان هتل فلان کشور بنا میکند صحبت کردن و قرار معامله گذاشتن، بعد که تحقیق میکنیم معلوم میشود ایشان یک مأمور امنیّتی رژیم صهیونیستی است در لباس یک تاجر، که مقاصدی را دارد دنبال میکند. عین همین قضیّه در مورد علم وجود دارد. بله، از دانشمند خارجی استفاده کنید؛ بنده بارها در جمع دانشجویان گفتهام که ما از شاگردی کردن خجالت نمیکشیم، ما شاگردی میکنیم امّا حواسمان باید جمع باشد که در ارتباط علمی و در فراگیری و یادگیری علمی، سوراخی و منفذی و دریچهای برای نفوذ امنیّتی پیدا نشود؛ اینها از همهچیز استفاده میکنند برای نفوذ امنیّتی؛ حتّی از علم. این کار اتّفاق افتاده، قبلاً هم شده، امروز هم متأسّفانه دارد در یکجاهایی میشود.
دیپلماسی علم
خب آمارهای مقالات علمی را دادند و بنده هم اطّلاع دارم؛ مقالات زیاد شده، [امّا] مقالات علمی باید به سمت نیازهای کشور هدایت بشود. ما امروز در زمینهی نفت احتیاج داریم، در زمینهی کشاورزی احتیاج داریم، در زمینهی صنایع مختلف احتیاج داریم، در زمینهی ارتباطات احتیاج داریم به تحقیق، به مقالهنویسی؛ مقالاتی که نوشته میشود در جهت نیاز فلان کشور نباشد. این هم یک نکته است: هدایت مقالات به سمت نیاز کشور.
هدایت مقالات به سمت نیاز کشور
مسئلهی نقشهی جامع علمی هم مسئلهی بعدی است. البتّه تهیهی این نقشهی جامع چیز خوبی بود، منتها هم باید تبیین بشود برای همهی دانشگاهها، هم باید تبدیل بشود به برنامه.
نقشهی جامع علمی
کار فرهنگی در دانشگاه، اصل است؛ یک کار فوق برنامه، یک کار حاشیهای نیست؛ به کار فرهنگی اهمّیّت باید داده بشود. البتّه معنای کار فرهنگی کنسرت آوردن در دانشگاه یا مثلاً فرض کنید که حرکات موزون در دانشگاه نیست؛(۱۴) اینها کار فرهنگی نیست، اینها کار ضدّ فرهنگی است. کار فرهنگی یعنی کاری که ذهنها را با فرهنگ انقلاب و فرهنگ اسلام آشنا کند
کار فرهنگی در دانشگاه
مسئولان میدان را برای دانشجوهای ارزشی و برای استادان ارزشی باز کنند؛ بگذارند استاد ارزشی و دانشجوی ارزشی، به معنای واقعی کلمه در محیط دانشگاه تنفّس کنند. البتّه سفارش بنده به دانشجوها و اساتید انقلابی ارزشی هم این است که نقشآفرینی کنند. ما به جوانها گفتیم افسران جنگ نرم هستید، شما [اساتید] هم فرماندهان جنگ نرم هستید؛ خیلی خب، فرماندهی کنید، نقشآفرینی کنید. جنگ نرم در جریان است. از آنروزی که بنده گفتم «جنگ نرم» تا امروز که دو سه سال است، شدّت این جنگ چند برابر شده. دشمن دارد میجنگد با ما
فضای باز برای دانشجویان و اساتید ارزشی
بنده گفتم افراد نامطمئن در دانشگاهها حضور پیدا نکنند؛ میگویند آقا، نامطمئن کیست؟ نامطمئن آن کسی است که به یک بهانهای نظام را به چالش میکشد. کدام کشور اجازه میدهد که نظامِ حاکم بر آن کشور به چالش کشیده بشود؟ آمریکا که به ادّعای خودشان مرکز آزادی است اجازه میدهند؟ جاناشتاینبک -که چند رمان نوشته بود، [مانند] خوشههای خشم و مانند اینها که معروف است- مورد سختترین فشارها قرار گرفت؛ هرکسی اندک کلمهای در آمریکا میگفت که بوی سوسیالیسم -نه سوسیالیسم، تا اندازهای بوی ضعیفی از سوسیالیسم- در آن بود، به انواع مختلف محاصره میکردند؛ از ترور جسمی گرفته تا ترور آبرویی و مانند اینها. اینجوری هستند؛ نظام را به چالش [نمیگذارند بکشانند]. حالا ما به بهانهی انتخابات، به بهانهی فلان، به بهانهی بَهمان نظام را به چالش [بکشیم]! این کسی که نظام را به چالش میکشد به بهانههای مختلف، نامطمئن است.
افراد نامطمئن در دانشگاهها حضور پیدا نکنند
انسانشناسیِ علوم انسانیِ غربی ناشی است از انسانشناسی غربی؛ این خلاصهی مطلب است. نه اینکه ما همهی دستاوردهای علوم انسانی را نفی کنیم؛ نه، هرچه قابل استفاده است باید استفاده کنیم منتها شاکله و ترکیب کلّی علوم انسانیای که از غرب آمده، متّکی است بر جهانبینی غربی در مورد انسان و انسانشناسی غربی که انسان را چیزی میدانند، [امّا] ما انسان را چیز دیگری میدانیم غیر از آنچه تفکّر مادّی غرب راجع به انسان فکر میکند. بنابراین بایستی علوم انسانیِ اسلامی را [بها بدهیم].
علوم انسانی
آخر پیام/دانا