۰

شهیدان تشنه لب عملیات رمضان

وبلاگ‌ سپهر حزب الله ماجرای رزمندگانی که در عملیات رمضان از تشنگی شهید شدند را منتشر کرده است.
شهیدان تشنه لب عملیات رمضان
به گزارش سرویس وبلاگستان تفتان ما، وبلاگ‌ سپهر حزب الله در آستانه سالروز عملیات رمضان آورده است: عملیات رمضان یکی از عملیات های بزرگ تهاجمی جمهوری اسلامی ایران بود که در تاریخ 23 تیر سال 1361 در ساعت 21 و 30 دقیقه با رمز مقدس یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی آغاز شد. این عملیات از سوی فرماندهی مشترک سپاه و ارتش در قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) در منطقه شلمچه و شرق بصره در چهار محور و در پنج مرحله با هدف از بین بردن سپاه سوم عراق و توپخانه های دشمن که شهرهای مرزی را مورد هدف قرار می داد و نیز محاصره شهر بصره در منطقه ای به وسعت 1500 کیلومتر انجام شد و اولین عملیاتی بود که دلاورمردان سپاه اسلام با پیروزی وارد خاک عراق شدند.
در ایامی که عملیات رمضان در حال انجام بود، استان خوزستان هوایی گرم و سوزان با حرارتی بالای 50 درجه داشت. در این عملیات تعدادی از رزمندگان اسلام که با زبان روزه در حال نبرد با دشمن بودند به فیض شهادت نائل آمده و با لبهایی خشک به عشق زیارت اباعبدالله الحسین(ع) آسمانی شدند و به سوی خدا پرواز کردند.
یکی از رزمندگان ایران اسلامی از میان گنجینه خاطرات خود از دفاع مقدس ملت ایران، خاطره ای از شهدای مظلوم عملیات رمضان را  این گونه نقل می کند:
عملیات رمضان در تیر ماه سال 1361 در هوای گرم و داغ خوزستان آغاز شد و جنگیدن با دشمن در آن هوای گرم خیلی سخت بود. مرحله سوم  این عملیات در ماه مرداد که اوج گرمای هوا بود و درجه حرارت به بالای 50 درجه می رسید، انجام می شد.
در یکی از روزهای عملیات تعدادی از رزمندگان، برای انتقال مجروحینی که شب قبل جهت غافلگیری و حمله به نیروهای خط مقدم دشمن اعزام شده بودند، به خط مقدم عملیات رفتند، مدتی بعد که دوباره برگشتند، با گریه به ما گفتند که همه مجروحین شهید شده اند، از آن ها سوال کردیم که آیا عراقی ها به رزمندگان مجروح ما تیر خلاصی زده بودند که در جواب به ما گفتند نه، آن ها از تشنگی به شهادت رسیده بودند. وقتی که طبق دستور فرماندهی به عقب برمی گشتیم، دیدم که تعدادی از رزمندگان روی زمین افتاده اند، بعضی از آن ها را می شناختم، وقتی به بالای سرشان رفتم، متوجه شدم که زخمی نشده اند ولی تکان هم نمی خوردند؛ سرم را که روی سینه هایشان می گذاشتم صدای قلبشان که آرام می زد را می شنیدم . لبهایشان خشک شده بود. هر کس که در این گرمای طاقت فرسا می جنگید، نیازی به تیر و ترکش نداشت فقط کافی بود که چند ساعت آب به او نرسد تا تشنگی کارش را تمام کند.
 
انتهای پیام/ فارس
چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۶
کد مطلب: 424266
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *