۰
وبلاگ "دست نوشته های یک عاقد" نوشت:

دست نوشته های یک عاقد

عصر داماد برایم پیامکی زده با این متن: (دست شما درد نکند.بهترین یک ساعت عمرم بود...) زیر نویس:همه خانواده استاد دانشگاه بودند و برای مهریه با نوشتن آیینه و شمعدان موافق نبودند.تفاهم کردند مهریه را بنویسیم( یک جلد کلام الله مجید و 14 سکه بهار آزادی)
دست نوشته های یک عاقد
 
به گزارش سرویس وبلاگستان تفتان مارسوایی! مرد ۳۷ ساله با دو فرزند عاشق دختر ۱۵ ساله همسایه شده و همسر اولش را هم از خانه بیرون کرده است.
عشق کاملا متقابل است و همسر اول هم با علم به این موضوع حتی حاضر است با همین شرایط برای آینده فرزندانش زندگی کند.
مرد و زن هر دو تحصیلکرده اند و مدعی.گره زندگی هم هر روز کور تر شده و نزدیکان هم در حال ورود به این چالشند...
زیرنویس: پیش بینی اینکه چه می شود مشکل است اما مطمئنا مرور زمان و صبر بر وقایع٬ مانند آب بر آتش این زندگی است.
 
زندگی به هر قیمت... در گفتگوهایی که با همسران به اختلاف خورده انجام می دهم، متاسفانه وقتی از بعضی از آنان سوال می کنم: آیا پیش از ازدواج به مشاوره رفته اید؟ می گویند بله رفته ایم و مشاور هم گفت به درد هم نمیخورید!
اما وقتی می پرسم: پس چرا ازدواج کردید؟ یکی از طرفین معمولا می گوید: آخه قول داد زندگی خوبی برای من درست کنه!
 زیرنویس: محبت و عاطفه در زمان انتخاب همانقدر خطرناک است که نکته سنجی پس از انتخاب!
 
مادر داماد یا داماد مادر! جوان برای انجام هرکدام از مراحل مقدماتی ازدواج همراه مادرش به دفتر می آمد.پیش از آن هم دهها تماس از طرف مادرش برای سوالات متفرفه و بعضا بی ربط گرفته می شد.
روز عقد نیز مادر داماد بعنوان اولین نفر وارد دفتر شد و همان ابتدا هزینه عقد را پرداخت کرد.
مقدمات که فراهم شد، شروع به گرفتن وکالت کردم و وکالت عروس را گرفتم.اما نوبت داماد که رسید بلافاصله بعد از اتمام سوالم از داماد برای گرفتن وکالت مادرش گفت:((بله))!
زیرنویس:چنین جوانهایی اگر مهارت تدبیر و برقراری رابطه منطقی میان خود و مادر و همچنین همسر و مادرشان را نداشته باشند یا نیاموزند قطعا دچار اختلافات جدی در زندگی خواهند شد.
 
 
داماد غیور! شوهر خواهر داماد که جوانی مذهبی به نظر می رسید، نشسته بود و از وضعیت ظاهری نامناسب عروس گلایه می کرد و به خودش می پیچید.
سوال کردم چرا به برادر همسرش موضوع را تذکر نمی دهد که پاسخ داد:(این دختر ذائقه مذهبی داشته و تا قبل از این هم پوشش وی قابل قبول بوده اما با اصرار داماد وضعیت پوشش او به این شکل در آمده است.)
زیرنویس:امان از بی شوهری!
 
لاین و طلاق! آقا در گروهی با محتوای مذهبی در ((لاین)) با خانمی متاهل آشنا شده و خانم مشکلات خانوادگیش را با او در میان گداشته و آقا هم به بهانه حل مشکلات آن خانم با او رابطه خانوادگی برقرار کرده است.
همسر آقا مدتی در این رابطه خانوادگی مشارکت داشته و آرام آرام متوجه رفتارهای مشکوک شوهرش می شود و نهایتا در یکی از مهمانیهایی که با خانواده آن خانم بوده اند کار به مشاجره کشیده می شود.
صبح روز جمعه در دفتر نشسته اند و آقا اصرار دارد خانم را در هر شرایطی طلاق دهد و به طور کل تعلق خاطر به آن بانوی متاهل را نفی می کند.
سه ساعتی گفتگو به صورت جداگانه با هرکدام انجام دادم و قرار شد بعد از یک هفته نتیجه را اطلاع دهند...
زبرنویس:تا امروز برای خودم سوال بود که  شبکه های اجتماعی فرصت محسوب می شوند اگر از آنها در مسیر صلاح استفاده شود اما انگار آنچه دشمن ما برایمان با هزینه های هنگفت تدارک می بیند جز چالش و تزلزل در مبای خانوادگی و اجتماعی نفعی ندارد.
 
بهترین یک ساعت عمر! داماد یکی از شاگردان قدیمی است که به همراه خانواده آمده برای ثبت عقد تا سند ازدواجشان را ببرد و یکی از مراجع تقلید عقدشان را بخواند.
در گیر و دار نوشتن سند توصیه کردم بروند سر سفره عقد و عکس بگیرند و به ذهنم رسید یک صیغه محرمیت یک ساعته برایشان بخوانم.پیشنهاد مورد قبول طرفین قرار گرفت و با شوخی و خنده و استرس پایان یک ساعت تا جایی که می شد عکس گرفتند.
عصر داماد برایم پیامکی زده با این متن
(( دست شما درد نکند.بهترین یک ساعت عمرم بود...))
زیر نویس:همه خانواده استاد دانشگاه بودند و برای مهریه با نوشتن آیینه و شمعدان موافق نبودند.تفاهم کردند مهریه را بنویسیم(( یک جلد کلام الله مجید و 14 سکه بهار آزادی))
 
انتهای پیام/دست نوشته های یک عاقد
چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۲۸
کد مطلب: 435487
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *